ايكتر

ساخت وبلاگ
سلام اين روزا دارم تند تند ميام نه،آخه مي خوام خاطره اين روزا بمونه برام.امروز كه پنج شنبه ٢٢تير ماه باشه بند ناف اقا پاري مون افتاد صبح كه مامان برده بود عوضش كنه آني متوجه شد و خلاصه از اون بابت خيلي خوشحال شديم.ولي از يه طرف هم ظهر رفتيم برا اندازگيري بيلي روبين كه ١٥شده بود إخه سهشنبه هم رفته بوديم و ١٢بود چون الان سير پيشرونده داشت محبور شديم چراغ اجاره كنيم و الان پسرم زير چراغه.راستش اولش خيلي ناراحت شدم هم تو آزمايشگاه و هم تو خونه كلي گريه كردم ولي خوشبختانه چراغش از اوناييه كه لازم نيست چشم بند بذاريم برا همين خوبه و بچه خيلي اذيت نميشه.الاه هم هر ساعت بايد بهش سرم قندي بدم و هر سه ساعت شير.مي خوام امروز رو تا اونجايي كه ميشه بيدار بمونم و بذارم زير دستگاه بمونه.

از آني خانوم هم بگم كه خوشبختانه كمتر از اوني كه فكر مي كرديم اذيت مي كنه و خدا رو شكر تعاملش نسبتا خوبه و حداكثر روزي يه بار بد قلقي مي كنه.

شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : ايكتر, نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 130 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:42