تعطيلات سال نو رو ما نيمه اول رفتيم انتاليا(هتل كورنليا)با دوست اقاي شوه.بد نبود البته كار خاصي نكرديم و فقط خورديم و خوابيديم.با توجه به شرايط من و دختر ٩ماهه اونا انتخاب ديگه اي هم نداشتيم.به بچه ها كه خوش گذشت و حسابي بازي و آب بازي كردن.براي منم بد نبود و يه هفته استراحت و دور از استرس بيمارستان و كوفت و زهر مار.روز شنبه رسيديم تبريز كه خونمون سرد بود و اقايي كه قرار بود بياد و شوفاژا رو روشن كنه گيج بتزي در آورده بود و فلكه اب و گاز رو باز نكرده بود.خلاصه شب تو سرما بوديم و فكر كنم اونجا سرما خوردم و فرداش هم كه اومديم بناب،ساعت يك نصف شب كه رسيديم چشمتون روز بد نبينه ديدم فيوز برق اتصالي داده و يخچالامون از كار افتادن و هر چي گوشت و تخم مرغ و ..اينا بود گنديدن،هم بوي خيلي بدي ميومد و هم كلي گوشتم خراب شده بود تا ساعت ٤هم با اونا سر و كله زدم و اقاي شوه و آني بيچاره هم بيدار بودن و اينور اونور زنگ زديم تا يه كم تميز كاري شد و خوابيديم و صبح يكشنبه افتاديم رو دور.يكشنبه و دوشنبه خوب بودم و سرماخوردگيم كم بود ولي از ديروز عصر تب كردم و حالم افتضاحه،صبح نمي دوني با چه حالي عملامو كردم مامان اينا هم كه با نيما رفته بودن تايلند برگشتن و امروز اومدن بناب.اونا هم سرما خوردگي دارن .فقط خدا كنه آني از من نگيره.
راستي از جوجه خروس بگم كه قبل عيد تمام تستاي غربالگري و سونوگرافي تكميلي رو رفتم و خوشبختانه همه چي سالم بود الان با حساب من حدوداي هفته ٢٧هستم و احتمالا زايمانم بيوفته به نيمه دوم تير.الان فعلا درگير انتخاب اسم هستيم و احتمالا بين اردا و ارشا يكي رو انتخاب كنيم.راستي تا يادم نرفته بگم مهري هم حامله هست،با لاله فقط يه هفته فاصله داريم و مامان هم مي گفت شقايق هم حامله است.
شب نوشتها...