بهمن ٩٦

ساخت وبلاگ
خب جونم براتون بگه بهمن ماه هم رسيد و ديگه يواش يواش داريم سال٩٦ رو هم پشت ير مي ذاريم.خدا رو شمر تا حالا بدك نبوده فقط يه دوره بابا مريض شد و تا حالا هم عواقبش مونده البته فكر كنم بيشتر به خاطر روحيه خودشه كه هم صبرش كمه و هم زود خودشو مي بازه يه مدت كه مي گفت بي اختياري ادرار دارم و به اون خاطر ناراحت بود و الان هم دو روزه مي گه تنگي مجرا دارم و هي استرس داره.ولي كلا جدا از مريضيه بابا خدا رو شكر به خير گذشته،انشالله سال ٩٧هم به اين روال باشه.

منم برا شروع طرح از دي ماه دارم دو روز در هفته مي رم بستان ابادو فعلا مه بدك نيستو كلا از طرحمكم مونده و اگه اين پنج ششماه رو. ووم ليارم ديگه فكر منم از طرح و اينا خلاص شم.اقاي شوه هم همچنان دو روز در هفته مي ره بناب و بعد بقيه هفته هم اينجا تبريزه هنوز مطب رو تحويل نگرفتيم و فعلا تر عيد فكر نكنم مطب رو افتتاح كنيم.

آني هم مدرسشو مي ره و شاگرد متوسط به بالاييه،راستش من خودم نمي خوام زياد استرس بهش بدم و خيلي كارش ندارم و مي خوام از اين ماه كلاس نقاشي ببرمش ولي خودش هنوز هيچي نمي گه.

اقا پسل هم ديگه حسابي بزرگ و شيرين شده و فكر كنم از رون لج بازاي اساسي بشه وقتي كه خوابش نياد و بخوام به زور بخوابونم يك مقاومتي مي كنه كه بيا و ببين .يواش يواش داره حركت مي كنه اونم به صورت شنا كردن و با شناي سگي خودش رو به هدف مي رسونه

عيد هم احتمال زياد بريم استانبول،هم فاصلش كمه و هم خوبه و با مامان اينا داريم مي ريم،احتمالا نيما اينا نيان و برن آلمان

شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 155 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 23:25