خرداد

ساخت وبلاگ
خب سلام عليكم من بازم بعد از تاخيراي فراوون اومدم.والله معمولا يادم ميره و شبا موقع خواب يادم ميوفته اونم كه بچه ها قربونشون برم زودتر از ساعت ٢نمي خواين كه ديگه رمقي براادم نمي مونه اينجا هم سربزنه مخصوصا اين ماه هم كه ماه رمضون شده و حسابيبرنامه ها به هم ريخته و ما تازه ساعت ٢شام مي خوريمو بچه هامخصوصا پارسا اين دو سه هفته ساعت ٣مي خوابهو صبحا تا١١خوابه

اگه بخوام از ارديبهشت شروع كنم بتيد بگم كه هفته اول ارديبهشت دكتر ونينگ و خانمش كه ١٧سال قبل هم كه من دانشجو بودم اومده بودن ايران بازم اومدن و ما هم هفته اول كه تبريز بودن با اونا سرگرم بوديم و البته تا يادم نرفته بگم كه قبل از اومدن اونا پارسا از مامان يه اسهال و استفراغ ويروسي وحشتناك گرفت كه مجبور شديم ببريم براش سرم بزنن.و يه هفته اسهالش طول كشيد و خيلي وحشتناك بود و هر دفعه كه اسهال مي كرد كل لباساي خودش و منو كثيف مي كرد و خلاصه اسهالش فقط به آنتي بيوتيك جواب داد.از شانس دكتر اينا دلار و يورو هم كه تك نرخي شده بود و خريد و فروش هم نميشد ولي بابا براي اينكه اذيت نشن به قيمت بازار سياه ازشون مي خريد،و بعد از يه هفته كه تبريز بودن با هم رفتن تهران و كرمان و از اونجا براشون بايط شيرازگرفته بودن و اونا رفته بودن شيراز و بابا اينا برگشتن تبريز.ديگه  اتفاقديگه اي تو ارديبهشت يادم نمياد .آني هم مدرسشو تموم كرد و من الان يادم افتاد كه هنوز كار نامشو نگرفتم و انشالله شنبه مي رم و مي گيرم.هنوز كلاساي تابستون شروع نشده و حسابي استراحت و خورو خواب مي كنه.از اواخر ارديبهشت هم ماه رمضون شروع شده و منو اقاي شوه فعلا اكثرشو گرفتيم. 

اين هفته لاله هم اومد ايران و شنبه نهمون اومد خونه ما دخترش هم آورده بود كه دختر آروم و خوبيه برعكس آقا پسر ما كه حسابي شلوغ شده و از همه چي بالا مي ره و خودش هم مياد پايين .در كابينتا رو باز مي كنه و مي ريزه بيرونو خلاصه برا خودش شري شده.

راستي يادم رفت بگم ما بالاخره مبل خريديم و مبلاي قديمي رو داديم رنگ كردن و الان هم درگير دكوراسيون داخلي مطبيم

شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 131 تاريخ : دوشنبه 29 بهمن 1397 ساعت: 11:18