اگه بخوام از ارديبهشت شروع كنم بتيد بگم كه هفته اول ارديبهشت دكتر ونينگ و خانمش كه ١٧سال قبل هم كه من دانشجو بودم اومده بودن ايران بازم اومدن و ما هم هفته اول كه تبريز بودن با اونا سرگرم بوديم و البته تا يادم نرفته بگم كه قبل از اومدن اونا پارسا از مامان يه اسهال و استفراغ ويروسي وحشتناك گرفت كه مجبور شديم ببريم براش سرم بزنن.و يه هفته اسهالش طول كشيد و خيلي وحشتناك بود و هر دفعه كه اسهال مي كرد كل لباساي خودش و منو كثيف مي كرد و خلاصه اسهالش فقط به آنتي بيوتيك جواب داد.از شانس دكتر اينا دلار و يورو هم كه تك نرخي شده بود و خريد و فروش هم نميشد ولي بابا براي اينكه اذيت نشن به قيمت بازار سياه ازشون مي خريد،و بعد از يه هفته كه تبريز بودن با هم رفتن تهران و كرمان و از اونجا براشون بايط شيرازگرفته بودن و اونا رفته بودن شيراز و بابا اينا برگشتن تبريز.ديگه اتفاقديگه اي تو ارديبهشت يادم نمياد .آني هم مدرسشو تموم كرد و من الان يادم افتاد كه هنوز كار نامشو نگرفتم و انشالله شنبه مي رم و مي گيرم.هنوز كلاساي تابستون شروع نشده و حسابي استراحت و خورو خواب مي كنه.از اواخر ارديبهشت هم ماه رمضون شروع شده و منو اقاي شوه فعلا اكثرشو گرفتيم.
اين هفته لاله هم اومد ايران و شنبه نهمون اومد خونه ما دخترش هم آورده بود كه دختر آروم و خوبيه برعكس آقا پسر ما كه حسابي شلوغ شده و از همه چي بالا مي ره و خودش هم مياد پايين .در كابينتا رو باز مي كنه و مي ريزه بيرونو خلاصه برا خودش شري شده.
راستي يادم رفت بگم ما بالاخره مبل خريديم و مبلاي قديمي رو داديم رنگ كردن و الان هم درگير دكوراسيون داخلي مطبيم
شب نوشتها...برچسب : نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 131