آش دندوني پارسا

خب بالاخره اقا پسر ما دندون شيرياشو در آورد و منم ديروز براش آش پختم.من ٢٧متوجه شدم كه اولين دندون شيري آقا داره از سمت پايين و راست در مياد از اونجا كه زن دايي هم گفته بود گارينشو مي ده زود حبوباتشو خيس كردم و با زن دايي شهين هماهنگ شدم و رفتم ازش گارينشو گرفتم و دو روز بود كه با اون كلنجار مي رفتم و بالاخره ديروز آماده شد و منم پختم و پخش كردم.و فكر كنم بد نشده باشه.انشالله كه دندوناش مثل مرواريد بشن.انيسا هم ٢٤اسفند دندوناي شيريشو در آورده بود و برا اونم آش دندوني تو بناب پختم و آوردم تبريز.

پ.ن:مهموناي الماني بابا هم چهارشنبه ٤ارديبهشت اومدن همون دكتر ونينگ و خانمش بودن مه ١٧سال قبل هم اومده بودن و فعلا انيسا با اونا مشغوله و هر روز باهاشون ملي انگليسي در مي كنه.فردا هم تولد بابا هست و طبق معمول قراره براش پارچه متوشلواري بخريم و با ميك و احتمالن شام رو هم مامان ببره ما رو بيرون

ب.ن٢:پارسا اين هفته از شنبه يه اسهال و استفراغ ويروسي گرفت كه نگو،من تا حالا اينجوريشو نديده بودم.ديگه چند بار دكتر برديمو و ا ار اس و كلي دارو و سرم داديم ولي انگار كه نه انگار و درست تا عصر روز جمعه هر سه ساعت اسهال وحشتناك مي كرد و همه لباساي تنش و لباساي منو كثيف مي كرد ولي از عصر جمعه يهويي از اين رو به اون رو شده و خوشبختانه حالش بهتر شده و اسهالش قطع شد و شده همون پارساي شيطون سابق

شب نوشتها...