پاييز٩٨

ساخت وبلاگ

به به باز م پاييز شد و من اومدم .راستش تابستون فقط تير و اومدم و بعد از تولد پارسا نتونستم اينجا سر بزنم.مرداد كه ماه تولدا بود و اولش با تولد شوه شروع شد و براش يه جفت كفش از دورسا گرفتم و بعد تولد مامان شد و براي مامان كفش و بلوز ورزشي گرفتم.بعد براي تولد نلي كارت هديه ٤٠٠ تومني دادم و براي تولد من هم يه عينك  اقاي شوه خريد و مرداد همش به تولد و مهموني گذشت و راستش ديگه خيلي خسته شديم و هر هفته پنج شنبه و جمعه مهمون بوديم .شهريور هم يه اتفاق ناراحت كننده افتاد و پسر يكي از همكارامون به خاطر ازدواج مجدد پدرش و اختلاف خانوادگي بين پدر و مادرش خودكشي كرد و كل شهر به هم خورد. ما هم اواسط شهريور با الي اينا رفتيم تايلند كه خدا رو شكر مسافرت خوبي بود و خوش گذشت.هر چند كه اقايون مثل هميشه نق زدن ولي يه مسافرت متفاوت بود و فرق داشت.الان هم كه مهر شروع شده و اني خانوم داره مي ره مدرسه و كلاس سومي شده.پاري هم خوبه و هنوز نيوفتاده به كامل صحبت كردن و هنوز خيلي ناقص صحبت مي كنه.داريم يواش يواش پستونك رو ترك مي كنه.اللن يه هفته اي ميشه كه روزا پستونكش رو نمي دم و فقط شبا مي خوره.البته امشب سعي كردم تا حالا ندم و فعلا كلافه است و نمي خوابه.فكر كنم يه كم بعد خودم هم خسته بشم و كم بيارم.

پ.ن١:قربونش برم بدون پستونك خوابيد ولي طفلك اونقدر كلافه بود كه فكر مي كرد تشنشه و هي آب مي خورد.ميبخشي پسر عزيزم،ولي چاره اي نيست تا همينجاش هم زيادي خوردي پستونك.سختيش به همين دو سه روزه.اينارم تحمل كن تو پسر قوي و خوبي هستي.من فدات شم كه اينقدر نجيبي

شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 144 تاريخ : جمعه 24 آبان 1398 ساعت: 8:06