بيلان ٩٤

اي بلاگفاي عوضي هر چي نوشته بودم پريد.

سلام ،اومدم دوباره يع بيلان بدم و برم.راستش خدا رو شكر كه سال ٩٤ رو به سلامتي داريم تموم مي كنيم.الحمدلله از نظر سلامتي امسال سال خوبي بود و خوشبختانه هيچ نگراني عمده اي نداشتيم در اين مورد.از خدا مي خوام سال ٩٥ و بقيه سالهاي عمرم از هر نظر هم كه بد باشه ولي سلامت خونوادمو و خودمو نگيره.ولي از نظر جنبه هاي ديگه سال چندان خوبي نبود و امسال بيشتر از هر سال و اگه غلو نباشه فكر كنم به اندازه كل سالهاي زندگي مشترك با اقاي شوه دعوامون شد.اصلا ما امسال رو با دعوا شروع كرديم و تا الان هم ادامه داره.اميدوارم سال جديد از اين نظر كمي متفاوت باشه البته زندگي هم روي خوش نشون نداد از اين بابت و مخصوصا نيمه دوم امسال مه افتضاح بود اولش كه تهديد به اسيد پاشي داشتم و بعد پروانه مطب رو لغو كردن و بعد بهمن ماه هم كه قرار بود اقاي شوه بعد كلي پايين و بالا كردن تو تبريز مطب بزنه با يه حركت مامانش كنسل شد و كل بهمن به گند كشيده شد كه البته با زير قول زدن حسي و بالا كشيدن ٢٥ ميليونمون كه برا يه هفته قرض گرفته بود ولي بعد يه ماه ١٥ تومن رو بعد كلي منت پس داد و بقيش رو هم فكر كنم رفت به درك كه اين جريان اوضاع ما رو بيشتر به گند كشيد

بايد بگم كه اين شنبه ديوان به نفعم حكم داده و مي تونم پروانه مطب بگيرم.از مسافرتايي كه رفتيم يه بار تابستون رفتيم بدروم و يه بار هم با مامان تهران و نوروز هم اگه قسمت بشه داريم مي ريم مالزي و لنكاوي.واستي يادم رفت بگم مهر ماه چند روزي رفتيم كرمان مهمون برادر اقاي همسر بوديم

راستي يادم رفت بگم ١٢ مرداد من عمه شدم و نلي خانوم به جمع ما اضافه شد كه از اينجا براش كلي ارزوهاي خوب دارم.

اني هم امسال كلاس نقاشي و موسيقي رفت و كلاس موسيقي پيشرفت خوبي كرده و داره كم كم نت و اهنگ مي زنه و تا حالا كلي اهنگ ياد گرفته.راستش كلاس ديگه اي نرفته و تو بناب برا عصراش سحر كه قبلا ميومد داره مياد و باهاش كار مي كنه و بازي مي كنن.اخه امسال پارلا مه اينجا نيست اني خيلي تنها مي مونه.

خب اين كل اتفتاقاتي بود كه يادم بود.از خدا مي خوام تو سال جديد فقط سلامتيمون و ازمون نگيره و مسايل ديگه اگر بود كه خيلي ممنونشم و اگرم نبود كه هر چي خودش صلاح مي دونه

شب نوشتها...