بهمن

سلام سلام ميبينم كه دوباره اينجا رو گرد و غبار گرفته،راستش الان هم يه كم فرصت كردم و اومدم تا آني بالا خونه دوستمه و اقاي شوه زنگ نزده كه بيا بريم بيلان اين دو سه ماه غيبت و بدم و برم.

الحمدلله انگار يه كم وضع مالي بهتر مي شه و استرس كمتر مي شه.از اذر پنج ميليون قسط مون كمتر شده و كمي مي تونيم پس انداز كنيم (البته فعلا هر چي اين سه ماهه جمع كرده بوديم قرض داديم به حسام)مطب هم فعلا خبري نيست و هنوز كه مي رم و هنوز نبستن تا عيد مي خوام همينجوري نيگر دارم و بعدش هم خدا كريمه و شايد رييس شبكه عوض شد تونستم تا خرداد موندم مي خوام برم از تير ماه درخواست جا به جايي بدم اخه اقاي شوه از فردا داره تو تبريز مطب افتتاح مي كنه و مي ره مطب عمو دكترش.تا عيد هم مي خراد مطب اينجا و مياندو اب رو ني گر داره بعد فكر كنم مطب مياندواب رو مي بنده البته اينا برنامه الانه و ايشالله همينجور هم پيش ميره.عيد هم با مامان اينا داريم مي ريم مالزي.لنكاوي هم مي ريم مامان خيلي دوست داشت نيما اينا هم بيان ولي چون مسافتش طولاني بود نيومدن و ايشالله بعد برگشتن ما ميان تبريز 

آني هم خ ا رو شكر خوبه و تبريز كلاساشو مي ره و الان ديگه تو ارف رسيدن به قسمت نت زدن و دو تا اهنگ هم ياد گرفته كه مي زنه يكيش زاغي كجايي ه و اون يكي هم پرنده كوچولو ه و شايد بعد عيد هم ببريمشون كلاس رقص.

خب ديگه فعلا همينا يادم مياد و نمي دونم تا قبل عيد بتونم دوباره ميام يا نه.سعي مي كنم بيام يه بيلان از سال ٩٤ بدم

شب نوشتها...